دفاع مقدس
هشت سال عبادت

بسم الله الرحمن الرحيم. هذا ما أوصي به الحسين بن علي إلي أخيه محمد بن الحنفية إن الحسين يشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريک له و أن محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و أن الجنة حق و النار حق و الساعة آتية لاريب فيها و أن الله يبعث من في القبور و أني لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح في امة جدي(صلي الله عليه و آله ) أريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنکر و أسير بسيرة جدي و أبي علي بن أبي طالب فمن قبلني يقبول الحق فالله أولي بالحق و من رد علي هذا أصبر حتي يقضي الله بيني و بين القوم و هو خيرالحاکمين، و هذه وصيتي إليک يا أخي! و ما توفيقي إلا بالله، عليه توکلت و إليه أنيب.
امام حسين عليه السلام هنگام حرکت از مدينه به سوي مکه اين وصيت نامه را نوشت و با مهر خويش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنفيه تحويل داد:
" بسم الله الرحمن الرحيم...؛ اين وصيت حسين بن علي است به برادرش محمد حنفيه. حسين گواهي مي دهد به توحيد و يگانگي خداوند و اين که براي خدا شريکي نيست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و آئين حق( اسلام) را از سوي خدا( براي جهانيان) آورده است و شهادت مي دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پيوست و خداوند همه انسان ها را در چنين روزي زنده خواهد نمود."
امام در وصيت نامه اش پس از بيان عقيده خويش درباره توحيد و نبوت و معاد، هدف خود را از اين سفر اين چنين بيان نمود:
" من نه از روي خودخواهي و يا براي خوشگذراني و نه براي فساد و ستمگري از شهر خود بيرون آمدم؛ بلکه هدف من از اين سفر، امر به معروف و نهي از منکر و خواسته ام از اين حرکت، اصلاح مفاسد امت و احياي سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم، علي بن ابي طالب(علیه السلام) است. پس هر کس اين حقيقت را از من بپذيرد( و از من پيروي کند) راه خدا را پذيرفته است و هر کس رد کند( و از من پيروي نکند) من با صبر و استقامت( راه خود را) در پيش خواهم گرفت تا خداوند در ميان من و بني اميه حکم کند که او بهترين حاکم است. و برادر! اين است وصيت من به تو و توفيق از طرف خداست، بر او توکل مي کنم و برگشتم به سوي اوست."
 

برای دیدن بقیه وصیت نامه به ادمه مطلب بروید.



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آبان 1391برچسب:, توسط سینا خوشنودی

 

   

دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) که به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي  موسي بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي .
و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي  کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.
 
برای دیدن بقیه زندگی نامه به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آبان 1391برچسب:, توسط سینا خوشنودی

در این گزارش کوتاه، خبر چند منبع کهن تاریخی را در باره شهادت امام حسین علیه السلام که پس از همه یاران و جوانان اهل بیت‌اش به شهادت رسید، مرور می کنیم.

 

 

زمانی که تمامی یاران و اهل بیت امام حسین‏ ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، دشمن قصد کشتن آن حضرت را کرد. تا این لحظه، کسی جرأت نزدیک شدن به امام را نداشت؛ چرا که به هر روی، بسیاری از کوفیان مایل نبودند قاتل آن حضرت شناخته شوند. این بود که نوبت به سنان دیوانه و شمر کثیف و خولی بدذات رسید.

چند گزارش را در این باره نقل می کنیم:
ابن سعد می گوید: در این لحظه امام عطشان بود و درخواست آب کرد. مردی نزد امام آمد و آب به او داد. در همان حال حُصَین بن نُمَیر تیری رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جاری شد. آن حضرت با دست خون‏ها را پاک می‏کرد و در همان حال خدا را ستایش می‏کرد. (ویحمدالله). آن گاه به سوی فرات به راه افتاد. مردی از طایفه ابان بن دارم گفت: نگذارید به آب دسترسی پیدا کند. گروهی میان ایشان و آب ایستادند، در حالی که امام در برابرشان ایستاده بود و در باره آن مرد فرمود: اللهم أظْمِئه. خدایا او را از تشنگی بمیران. آن مرد ابانی، تیری به سوی امام رها کرد که به دهان حضرت خورده، خون آلود شد. آن مرد اندکی بعد، فریاد زد که تشنه است و هرچه آب می‏خورد باز احساس تشنگی می‏کرد تا آن که مرد.(طبری: 5 / 450).


بلاذری همین نقل را در باره تیر زدن به دهان مبارک امام آورده و می افزاید: امام حسین‏ علیه السلام سر بر آسمان برداشت و فرمود: الّلهم إنّی أشکو إلیک ما یفعل بی.(انساب الاشراف: 3 /201).
ابن سعد می‏افزاید: زمانی که یاران و اهل بیت حسین کشته شدند، هیچ کس به سراغ او نمی‏آمد مگر آن که باز می‏گشت تا آن که پیاده نظام اطرافش را گرفتند. در آن لحظه شجاع‏تر از وی نبود و حسین بن علی چون یک جنگجوی شجاع با آنان می‏جنگید، [او در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت و موهای خود را نیز رنگ سیاه زده بود، چون یک جنگجوی شجاع می جنگید: ترجمة الامام الحسین:‌ 73] بر هر طرف یورش می‏برد، و افراد مانند بزی از برابر شیر می‏گریختند.

برای خواندن و دیددن بقیه گزارش به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آبان 1391برچسب:, توسط سینا خوشنودی

ما همیشه از دیگران دوستان و... نظرات وجملات متفاوتی درباره شهادت شنیده ایم ولی تا حالا سخنان بزرگان را در این را بطه شنیده اید در این مطلب می خواهم  سخنان بزرگان و صاحب قلمان را برای شما شرح دهم .

حضرت امام راحل « ره » :

 همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشّفاء آزادگان خواهد بود .

 خدا می داند که راه و رسم شهادت ،  کور شدنی نیست و این ملت و آیندگان هستند که به راه شهیدان ، اقتدا خواهند کرد .   

 شهدا ، امام زادگانِ عشق اند که مزارشان زیارتگاهِ اهلِ یقین است .

 

 سیّد اهل قلم شهید آوینی :

 پِندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، اما حقیقت این است که شهدا مانده اند و زمان ، ما را با خود برده است .  

  زندگی کردن با مُردن معنا می یابد ، کلید ماجرا در مردن است نه زندگی کردن .

 

شهید سیداحمد رحیمی :

این دنیا ، با همه ی بلندی هایش ، کوتاه و با همه ی زیبایی هایش ، زشت و کَریه است . وقتی دل از یاد خدا غافل شد ، آنگاه خانه ی شیطان می گردد و شما را تباه می کند .

از معصیت بپرهیزید که حقیقت ، تقواست و معصیت ، انسان را ذلیل و پست و بی مقدار و ناتوان می کند .

 

شهید علی نقی فاطمی :

تقوا پیشه کنید و یک لحظه غافل نشوید که یک لحظه غفلت ، یک عمر پشیمانی می آورد .

 

شهید حسین امین مقدم :

از کلیه ی کسانی که پیام مرا می شنوند ، می خواهم که مردم را به تقوا و ترک گناه ، خصوصاً غیبت ، دعوت کنند .

 

 شهید امین الله ملائی :

در ذرّه ذرّه ی اعمالتان ، رضای خدا را در نظر بگیرید . بیشتر به یاد مرگ باشید و از ترسِ قیامت ، این روزِ هول انگیز ، بر خود بلرزید .

برای دیدن سخنان دیگر بزرگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, توسط سینا خوشنودی

روزنامه جوان: شهيدكربلايي «حجت الله رحيمي» يكي از آنهايي است كه به حق، فرموده امام خامنه‌اي را بار ديگر به منصه ظهور رساند كه:« آن روزها دروازه‌اي براي شهادت داشتيم، امّا امروز معبري تنگ! هنوز هم براي شهادت فرصت هست، دل را بايد صاف كرد.»آري شهيد حجت‌الله رحيمي مي‌شود شهيد ابراهيم همت نسل سوم، كه برايمان سرود ولايتمداري سر مي‌دهد و همواره عشق مادرش زهرا(س) را در دل فرياد مي‌زند.
 
او از همان‌هايي است كه اگر اتاقش شده است سنگر شهدا و حجله‌اش را با دستان خود آذين كرده پس بي‌شك به آن عمل مي‌كند. او از آن دسته انسان‌هايي نيست كه عكس شهدا را به ديوار بزنند و عكس شهدا عمل كند. او از آنجا مي‌شود شهيد حجت الله رحيمي كه مكان و زمان شهادتش هم بر او واضح و لحظه شهادتش ذكر نام حضرت زهرا (س)زمزمه دروني‌اش مي‌شود. هم‌صحبتي ما با حاج صفدر رحيمي پدر شهيدكه خود از رزمندگان هشت سال دوران دفاع مقدس است و ليلا شريفي مادري مهربان كه تمام حرف‌هايش درباره فرزندش را با اشك بيان كرد. او با افتخار عاشق شد و پاداش عشق به پروردگارش را هم گرفت. هم او كه در وصيتنامه‌اش چنين نگاشت:
«پروردگارا! تو خود گفتي هر كه عاشق من باشد، عاشقش خواهم بود و هر كه را عاشق باشم شهيدش مي‌كنم، و خونبهاي شهادتش را نيز خود خواهم پرداخت.
خدايا! من عاشق توام، پس خونبهايم را كه شهادت است به من پرداخت كن.....»

آنچه پيش رو داريد، گفت وگوي ما با خانواده و دوستان شهيد است، با هم بخوانيم:

حجت الله در ۲۴ اسفند ۱۳۶۸در روستاي زير مورد دهستان هپرو از توابع بخش مركزي شهرستان باغملك در خانواده‌اي مومن و مذهبي به دنيا آمد و در سال ۱۳۷۹ در سن ۱۱ سالگي به عضويت پايگاه مقاومت بسيج حضرت امام حسين (ع) مسجد سيد الشهدا (ع) در باغملك در آمد و فعاليت‌هاي مذهبي خود را به عنوان موذن در آن مسجد آغاز كرد. 

برای دیدن بقیه متن به ادامه مطلب برویدإإإإ



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آبان 1391برچسب:, توسط سینا خوشنودی

به نقشه عملیات خیره شده بود . عملیات کربلای 4  - منطقه عمل : شلمچه – لشکر

های عامل : لشکر 19 فجر،‌‌ثارالله ،‌ لشکر نصر . مسول گروهان خط شکن عملیات بود

 حساسترین منطقه عملیات که مثل نبض منطقه بود رو به اون و گروه تحت فرماندهیش

داده بودند.حاجی سکوت شو شکست و ادامه داد : ببین حمید آقا ، زمین بازی مثل

یه نعل اسب میمونه . پایینش ما هستیم و بالاش عراقیا . هلال مابین هم سنگرهای

 کمینه که هر دومون اونجاییم. وسط نعل ، یعنی اینجا که رو نقشه میبینی ، عراقیا  آب

انداختن و تبدیل به مرداب شده به عمق 5/1 متر ، پر موانع که تشکیل شده از سیم خاردار

 ، شش پری( میله بلند فولادی به عنوان محور که 6 عدد میله بلند در شعاع های بلند به

آن متصل شده بود) و بشکه های قیر که به یه شاسی الکتریکی متصله و با برخورد نفر

بهش منفجر میشه و باعث میشه قیر مذاب رو سرو صورت بچه ها بریزه.....( هم اکنون در

این  نقطه در شلمچه مسجدی ساخته اند با کنبد لاجوردی که ارامگاه شهدای همان

عملیات است)حمید سرش را از روی نقشه بلند نکرده بود ، به نقشه هم  توجه نمی کرد

فقط به حرفای حاجی گوش می داد.    شما و نیروهات با ید با قایق حرکت کنی و به خط

بزنی و سنگرهای آتیش دشمن رو که دوشیکا هاشون اونجا کار میکنه رو خاموش کنید.

اگه اون دوشیکاها روشن بمونه  عملیات زمین گیر میشه چون عراقیا از این نقطه به تمام

منطقه اشرافیت دارن  و میتونن بچه ها رو پرپر کنن . محدوده عمل شما به اندازه 10 تا تیر

 برقه .

ادامه ماجرا در ادامه مطلب



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آبان 1391برچسب:, توسط سینا خوشنودی

صفحه قبل 1 صفحه بعد